۲۶۱ بار خوانده شده

بخش ۷۶ - حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو می‌افتم و تو نمی‌افتی الا به نادر

گفت اَسْتَر با شُتُر کِی خوش رَفیق
در فَراز و شیب و در راهِ دَقیق

تو نه آیی در سَر و خوش می‌رَوی
من هَمی‌آیم به سَر در چون غَوی

من هَمی‌اُفْتم به رو در هر دَمی
خواه در خُشکیّ و خواه اَنْدَر نَمی

این سَبَب را باز گو با من که چیست؟
تا بِدانَم من که چون باید بِزیست

گفت چَشمِ من زِ تو روشن‌تَر است
بَعد ازان هم از بُلندی ناظِر است

چون بَرآیَم بر سَرِکوهِ بُلند
آخِرِ عَقْبه بِبینَم هوشْمند

پس همه پَستیّ و بالاییِّ راه
دیده‌ام را وا نِماید هم اِلٰه

هر قَدَم من از سَرِ بینِش نَهَم
از عِثار و اوفْتادن وا رَهَم

تو ببینی پیشِ خود یک دو سه گام
دانه بینیّ و نَبینی رَنجِ دام

یَسْتَوِی الْاَعْمیٰ لَدَیْکُمْ وَالْبَصیر
فِی الْمُقامِ وَ النُّزولِ وَالْمَسیر؟

چون جَنین را در شِکَمْ حَق جان دَهَد
جَذْبِ اَجْزا در مِزاجِ او نَهَد

از خورِش او جَذْبِ اَجْزا می‌کُند
تار و پودِ جسمِ خود را می‌تَنَد

تا چِهِل سالَش به جَذْبِ جُزوها
حَقْ حَریصَش کرده باشد در نَما

جَذبِ اَجْزا روح را تَعْلیم کرد
چون نَدانَد جَذْبِ اَجْزا شاهِ فَرد؟

جامِعِ این ذَرّه‌ها خورشید بود
بی‌غذا اَجْزاتْ را دانَد رُبود

آن زمانی که دَر آیی تو زِ خواب
هوش و حِسِّ رَفته را خوانَد شِتاب

تا بِدانی کان ازو غایِب نَشُد
باز آید چون بِفَرماید که عُد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۵ - سبب جرات ساحران فرعون بر قطع دست و پا
گوهر بعدی:بخش ۷۷ - اجتماع اجزای خر عزیر علیه السلام بعد از پوسیدن باذن الله و درهم مرکب شدن پیش چشم عزیر علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.