۲۹۳ بار خوانده شده

بخش ۶۳ - در جامهٔ خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری

جامه خواب آوَرْد و گُستَرد آن عَجوز
گفتْ امکان نه و باطِن پُر زِ سوز

گَر بِگویَم مُتَّهَم دارد مرا
وَرْ نگویم جِدْ شود این ماجَرا

فالِ بَدْ رَنْجور گرداند هَمی
آدمی را که نَبودَسْتَش غَمی

قولِ پیغامبر قَبولُهْ یُفْرَضُ
اِنْ تَمارَضْتُمْ لَدَیْنا تَمْرَضُوا

گَر بگویم او خیالی بَر زَنَد
فِعْل دارد زن که خَلْوَت می‌کُند

مَر مرا از خانه بیرون می‌کُند
بَهرِ فِسْقی فِعْل و اَفْسون می‌کُند

جامه خوابَش کرد و اُستاد اوفْتاد
آه آه و ناله از وِیْ می‌بِزاد

کودکان آن جا نِشَستند و نَهان
دَرس می‌خواندند با صد اَنْدُهان

کین همه کردیم و ما زندانی‌ایم
بَد بِنایی بود ما بَد بانی‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۲ - رنجور شدن اوستاد به وهم
گوهر بعدی:بخش ۶۴ - دوم بار وهم افکندن کودکان استاد را کی او را از قرآن خواندن ما درد سر افزاید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.