۴۲۳ بار خوانده شده
ای تَقاضاگَر درونْ هَمچون جَنین
چون تَقاضا میکُنی اِتْمامِ این
سَهْل گَردان رَهْ نِما توفیق دِهْ
یا تَقاضا را بِهِل بر ما مَنِه
چون زِ مُفْلِس زَر تَقاضا میکُنی
زَر بِبَخشَش در سِرْ ای شاهِ غَنی
بی تو نَظْم و قافیه شام و سَحَر
زَهْره کِی دارد که آید در نَظَر؟
نَظْم و تَجْنیس و قَوافی ای عَلیم
بَندهٔ اَمرِ تواَنْد از تَرس و بیم
چون مُسَبِّح کردهیی هر چیز را
ذاتِ بیتَمییز و با تَمییز را
هر یکی تَسْبیح بر نوعی دِگَر
گوید و از حالِ آن این بیخَبَر
آدمی مُنْکِر زِ تَسْبیحِ جَماد
وان جَماد اَنْدَر عِبادَت اوسْتاد
بلکه هفتاد و دو مِلَّت هر یکی
بیخَبَر از یکدِگَر وَنْدَر شَکی
چون دو ناطِق را زِ حالِ همدِگَر
نیست آگَهْ چون بُوَد دیوار و دَر؟
چون من از تَسْبیحِ ناطِقْ غافِلَم
چون بِدانَد سُبْحهٔ صامِت دِلَم؟
هست سُنّی را یکی تَسْبیحِ خاص
هست جَبْری را ضِدِ آن در مَناص
سُنّی از تَسْبیحِ جَبْری بیخَبَر
جَبْری از تَسْبیحِ سُنّی بیاَثَر
این هَمیگوید که آن ضال است و گُم
بیخَبَر از حالِ او وَزْ اَمرِ قُم
وان هَمیگوید که این را چه خَبَر؟
جَنگَشان اَفْکَند یَزدان از قَدَر
گوهرِ هر یک هویدا میکُند
جِنْس از ناجِنْس پیدا میکُند
قَهْر را از لُطْف دانَد هر کسی
خواهْ دانا خواهْ نادان یا خَسی
لیکْ لُطْفی قَهْر در پنهان شُده
یا که قَهْری در دلِ لُطْف آمده
کَم کسی داند مگر رَبّانییی
کِشْ بُوَد در دلْ مِحَکِّ جانییی
باقیان زین دو گُمانی میبَرَند
سویِ لانهیْ خود به یک پَر میپَرَند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چون تَقاضا میکُنی اِتْمامِ این
سَهْل گَردان رَهْ نِما توفیق دِهْ
یا تَقاضا را بِهِل بر ما مَنِه
چون زِ مُفْلِس زَر تَقاضا میکُنی
زَر بِبَخشَش در سِرْ ای شاهِ غَنی
بی تو نَظْم و قافیه شام و سَحَر
زَهْره کِی دارد که آید در نَظَر؟
نَظْم و تَجْنیس و قَوافی ای عَلیم
بَندهٔ اَمرِ تواَنْد از تَرس و بیم
چون مُسَبِّح کردهیی هر چیز را
ذاتِ بیتَمییز و با تَمییز را
هر یکی تَسْبیح بر نوعی دِگَر
گوید و از حالِ آن این بیخَبَر
آدمی مُنْکِر زِ تَسْبیحِ جَماد
وان جَماد اَنْدَر عِبادَت اوسْتاد
بلکه هفتاد و دو مِلَّت هر یکی
بیخَبَر از یکدِگَر وَنْدَر شَکی
چون دو ناطِق را زِ حالِ همدِگَر
نیست آگَهْ چون بُوَد دیوار و دَر؟
چون من از تَسْبیحِ ناطِقْ غافِلَم
چون بِدانَد سُبْحهٔ صامِت دِلَم؟
هست سُنّی را یکی تَسْبیحِ خاص
هست جَبْری را ضِدِ آن در مَناص
سُنّی از تَسْبیحِ جَبْری بیخَبَر
جَبْری از تَسْبیحِ سُنّی بیاَثَر
این هَمیگوید که آن ضال است و گُم
بیخَبَر از حالِ او وَزْ اَمرِ قُم
وان هَمیگوید که این را چه خَبَر؟
جَنگَشان اَفْکَند یَزدان از قَدَر
گوهرِ هر یک هویدا میکُند
جِنْس از ناجِنْس پیدا میکُند
قَهْر را از لُطْف دانَد هر کسی
خواهْ دانا خواهْ نادان یا خَسی
لیکْ لُطْفی قَهْر در پنهان شُده
یا که قَهْری در دلِ لُطْف آمده
کَم کسی داند مگر رَبّانییی
کِشْ بُوَد در دلْ مِحَکِّ جانییی
باقیان زین دو گُمانی میبَرَند
سویِ لانهیْ خود به یک پَر میپَرَند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۵ - دویدن گاو در خانهٔ آن دعا کننده بالحاح قال النبی صلی الله علیه وسلم ان الله یحب الملحین فی الدعا زیرا عین خواست از حق تعالی و الحاح خواهنده را به است از آنچ میخواهد آن را ازو
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.