۳۲۳ بار خوانده شده

بخش ۴۵ - خواندن آن دو ساحر پدر را از گور و پرسیدن از روان پدر حقیقت موسی علیه السلام

بعد از آن گفتند ای مادر بیا
گورِ بابا کو؟ تو ما را رَهْ نِما

بُردَشان بر گورِ او بِنْمود راه
پس سه‌روزه داشتند از بَهرِ شاه

بعد از آن گفتند ای بابا به ما
شاه پیغامی فرستاد از وَجا

که دو مَرد او را به تَنگ آورده‌اند
آبِ رویَش پیشِ لشکر بُرده‌اند

نیست با ایشانْ سِلاح و لَشْکری
جُز عَصا و در عَصا شور و شَری

تو جهانِ راستانْ دَر رَفته‌یی
گَرچه در صورت به خاکی خُفته‌یی

آن اگر سِحْر است ما را دِهْ خَبَر
وَرْ خدایی باشد ای جانِ پدر

هم خَبَر دِهْ تا که ما سَجْده کنیم
خویشتن بر کیمیایی بَر زَنیم

ناامیدانیم و اومیدی رَسید
رانْدگانیم و کَرَم ما را کَشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
گوهر بعدی:بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.