۳۴۸ بار خوانده شده

بخش ۳۰ - جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیه‌السلام

شب بِرَفت و او بر آن دَرگاه خُفت
نیم‌ْشب آمد پِیِ دیدنْش جُفت

زن بَرو افتاد و بوسید آن لَبَش
بَر جَهانیدَش زِ خواب اَنْدَر شَبَش

گشت بیدار او و زن را دید خَوش
بوسه باران کرده از لب بر لَبَش

گفت عِمْران این زمان چون آمدی؟
گفت از شوق و قَضایِ ایزدی

دَر کَشیدش در کِنار از مِهرْ مَرد
بَر نیامَد با خود آن دَمْ در نَبَرد

جُفت شُد با او اَمانَت را سِپُرد
پس بِگُفت ای زن نه این کاری‌ست خُرد

آهنی بر سنگ زد زاد آتشی
آتشی از شاه و مُلْکَش کین‌کَشی

من چو اَبرَم تو زمین موسیٰ نَبات
حَقْ شَهِ شطرنج و ما ماتیمْ مات

مات و بُرد از شاه می‌دان ای عروس
آن مَدان از ما مَکُن بر ما فُسوس

آنچه این فرعون می‌تَرسَد ازو
هست شُد این دَم که گشتم جُفتِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۹ - بازگشتن فرعون از میدان به شهر شاد بتفریق بنی اسرائیل از زنانشان در شب حمل
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.