۲۹۳ بار خوانده شده
شَهْ شَبانگَهْ باز آمد شادمان
کاِمْشَبان حَمل است و دورَند از زنان
خازِنَش عِمْران هم اَنْدَر خِدمَتَش
هم به شهر آمد قَرینِ صُحبَتَش
گفت ای عِمْران بَرین دَر خُسپ تو
هین مَرو سویِ زن و صُحبَت مَجو
گفت خُسپَم هم بَرین دَرگاهِ تو
هیچ نَنْدیشَم به جُز دِلْخواهِ تو
بود عِمْران هم زِ اسرائیلیان
لیک مَر فرعون را دل بود و جان
کِی گُمان بُردی که او عِصیان کُند؟
آن که خَوْفِ جانِ فرعون آن کُند؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کاِمْشَبان حَمل است و دورَند از زنان
خازِنَش عِمْران هم اَنْدَر خِدمَتَش
هم به شهر آمد قَرینِ صُحبَتَش
گفت ای عِمْران بَرین دَر خُسپ تو
هین مَرو سویِ زن و صُحبَت مَجو
گفت خُسپَم هم بَرین دَرگاهِ تو
هیچ نَنْدیشَم به جُز دِلْخواهِ تو
بود عِمْران هم زِ اسرائیلیان
لیک مَر فرعون را دل بود و جان
کِی گُمان بُردی که او عِصیان کُند؟
آن که خَوْفِ جانِ فرعون آن کُند؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۸ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۳۰ - جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیهالسلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.