۳۳۱ بار خوانده شده

بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند

زاهِدی بُد در میانِ بادیه
در عِبادَت غَرقْ چون عَبّادیه

حاجیان آن‌جا رَسیدند از بِلاد
دیده‌شان بر زاهِدِ خُشک اوفْتاد

جایِ زاهِد خُشک بود او تَر مِزاج
از سُمومِ بادیه بودَش عِلاج

حاجیان حیران شُدند از وَحدَتَش
وان سَلامَت در میانِ آفَتَش

در نماز اِسْتاده بُد بر رویِ ریگ
ریگْ کَزْ تَفَّش بِجوشَد آبِ دیگ

گفتی‌یی سَرمَست در سبزه وْ گُل است
یا سَواره بر بُراق و دُلْدُل است

یا که پایش بر حَریر و حُلّه‌هاست
یا سَمومْ او را بِهْ از بادِ صَباست

پس بِماندند آن جَماعَت با نیاز
تا شود درویش فارغ از نماز

چون زِ اِسْتِغْراق باز آمد فَقیر
زان جَماعَت، زنده‌یی روشن‌ضَمیر

دید کآبَش می‌چَکید از دست و رو
جامه‌اَش تَر بود از آثارِ وضو

پس بِپرسیدَش که آبَت از کجاست؟
دست را بَرداشت کَزْ سویِ سَماست

گفت هر گاهی که خواهی می‌رَسَد
بی زِ چاه و بی زِ حَبْلٌ مِنْ مَسَد

مُشکلِ ما حل کُن ای سُلطانِ دین
تا بِبَخشَد حالِ تو ما را یَقین

وانِما سِرّی زِ اَسْرارت به ما
تا بِبُرّیم از میانْ زُنّارها

چَشم را بُگْشود سویِ آسْمان
که اِجابَت کُن دُعایِ حاجیان

رِزْق‌جویی را زِ بالا خوگَرَم
تو زِ بالا بَر گشودَسْتی دَرَم

ای نِموده تو مَکان از لامَکان
فُی السَّماءِ رِزْقُکُم کرده عِیان

در میانِ این مُناجاتْ ابرِ خَوش
زود پیدا شُد، چو پیلِ آب‌کَش

هَمچو آب از مَشک باریدن گرفت
در گَو و در غارها مَسْکَن گرفت

ابر می‌بارید چون مَشکْ اشک‌ها
حاجیان جُمله گُشاده مَشک‌ها

یک جَماعَت زان عَجایب کارها
می‌بُریدند از میانْ زُنّارها

قَوْمِ دیگر را یَقین در اِزْدیاد
زین عَجَب، وَاللهُ اَعْلَمْ بِالرَّشاد

قَومِ دیگر ناپَذیرا تُرش و خام
ناقِصانِ سَرمَدی تَمَّ الْکَلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.