۲۷۷ بار خوانده شده

بخش ۱۰۷ - جواب اشکال

این بِدانَد کان که اَهْلِ خاطِر است
غایِبِ آفاقْ او را حاضر است

پیشِ مَریَم حاضر آید در نَظَر
مادرِ یَحییٰ که دور است از بَصَر

دیده‌ها بَسته بِبینَد دوست را
چون مُشَبَّک کرده باشد پوست را

وَرْ نَدیدَش نَزْ بُرون نَزْ اَنْدَرون
از حِکایَت گیر مَعنی ای زَبون

نی چُنان کَافْسانه‌ها بِشْنیده بود
هَمچو شین بر نَقْشِ آن چَفْسیده بود

تا هَمی‌گفت آن کَلیله بی‌زبان
چون سُخَن نوشَد زِ دِمْنه بی‌بَیان؟

وَرْ بِدانستَند لَحْنِ هَمدِگَر
فَهْمِ آن چون کرد بی‌نُطْقی بَشَر؟

در میانِ شیر و گاو آن دِمْنه چون
شُد رَسول و خوانْد بر هر دو فُسون؟

چون وزیرِ شیر شُد گاوِ نَبیل؟
چون زِ عَکسِ ماه تَرسان گشت پیل؟

این کَلیله وْ دِمْنه جُمله اِفْتِراست
وَرْنه کِی با زاغْ لَکْلَک را مِری‌ست؟

ای برادر قِصّه چون پیمانه‌یی‌ست
مَعنی اَنْدَر وِیْ مِثالِ دانه‌یی‌ست

دانهٔ مَعنی بگیرد مَردِ عقل
نَنْگَرَد پیمانه را گَر گشت نَقْل

ماجَرایِ بُلبُل و گُل گوش دار
گَر چه گفتی نیست آن‌جا آشکار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۶ - اشکال آوردن برین قصه
گوهر بعدی:بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.