۳۱۶ بار خوانده شده

بخش ۸۰ - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود می‌جست و می‌پرسید

اُشتُری گُم کردی و جُستیش چُست
چون بیابی، چون ندانی کآنِ توست؟

ضاله چِه بْوَد؟ ناقهٔ گُم کرده‌یی
از کَفَت بُگْریخته در پَرده‌یی

آمده در بار کردن کاروان
اُشتُرِ تو زان میان گشته نَهان

می‌دَوی این سو و آن سو خُشک‌لَب
کاروان شُد دور و نزدیک است شب

رَخْت مانده در زمین در راهِ خَوْف
تو پِیِ اُشتُر دَوان گشته به طَوْف

کِی مسلمانان کِه دیده‌ست اُشتُری
جَسته بیرون بامْداد از آخُری؟

هر کِه بَرگوید نِشان از اُشتُرم
مُژدگانی می‌دَهَم چندین دِرَم

باز می‌جویی نِشان از هر کسی
ریش خَندَت می‌کُند زین هر خَسی

کُاشْتُری دیدیم می‌رفت این طَرَف
اُشتُری سُرخی به سویِ آن عَلَف

آن یکی گوید بُریده گوش بود
وان دِگَر گوید جُلَش مَنْقوش بود

آن یکی گوید شُتُر یک چَشم بود
وان دِگَر گوید زِ گَر بی‌پَشْم بود

از برایِ مُژدگانی صد نِشان
از گِزافه هر خَسی کرده بَیان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۹ - اندیشیدن یکی از صحابه بانکار کی رسول چرا ستاری نمی‌کند
گوهر بعدی:بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرون‌شو و مخلص یافتن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.