۳۳۶ بار خوانده شده

بخش ۷۲ - به اقرار آوردن معاویه ابلیس را

تو چرا بیدار کردی مَر مرا؟
دشمنِ بیداری‌یی تو ای دَغا

همچو خَشْخاشی، همه خواب آوَری
هَمچو خَمْری، عقل و دانش را بَری

چارْمیخَت کرده‌ام، هین راست گو
راست را دانم، تو حیلَت‌ها مَجو

من زِ هر کَس آن طَلَب دارم که او
صاحبِ آن باشد اَنْدَر طَبْع و خو

من زِ سِرکه می‌نَجویَم شِکَّری
مَر مُخَنَّث را نگیرم لشکری

هَمچو گَبْرانْ من نَجویَم از بُتی
کو بُوَد حَق یا خود از حَق آیَتی

من زِ سَرگین می‌نَجویَم بویِ مُشک
من در آبِ جو نَجویَم خِشْتِ خُشک

من زِ شیطان این نَجویَم کوست غیر
کو مرا بیدار گرداند به خیر

گفت بسیار آن بلیس از مَکْر و غَدْر
میر ازو نَشْنید، کرد اِسْتیز و صَبر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۱ - شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را
گوهر بعدی:بخش ۷۳ - راست گفتن ابلیس ضمیر خود را به معاویه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.