۳۸۱ بار خوانده شده
قاضییی بِنْشانْدَند و میگِریست
گفت نایِب قاضیا گریه زِ چیست؟
این نه وَقتِ گریه و فریادِ توست
وَقتِ شادیّ و مُبارکبادِ توست
گفت اَهْ، چون حُکْم رانَد بیدلی
در میانِ آن دو عالِم، جاهلی؟
آن دو خَصْم از واقعهیْ خود واقِفَند
قاضیِ مسکین چه داند زان دو بَند؟
جاهِل است و غافل است از حالَشان
چون رَوَد در خونَشان و مالَشان؟
گفت خَصْمان عالِماَند و عِلَّتی
جاهِلی تو، لیکْ شمعِ مِلَّتی
زان که تو عِلَّت نداری در میان
آن فَراغَت هست نورِ دیدگان
وان دو عالِم را غَرَضْشانْ کور کرد
عِلْمَشان را عِلَّت اَنْدَر گور کرد
جَهْل را بیعِلَّتی عالِم کُند
عِلْم را عِلَّت کَژْ و ظالم کُند
تا تو رَشْوَت نَسْتَدی بینندهیی
چون طَمَع کردی، ضَریر و بَندهیی
از هوا من خویْ را وا کردهام
لُقْمههایِ شَهْوتی کَم خَوردهام
چاشْنیگیرِ دِلَم شُد با فُروغ
راست را دانَد حقیقت از دروغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
گفت نایِب قاضیا گریه زِ چیست؟
این نه وَقتِ گریه و فریادِ توست
وَقتِ شادیّ و مُبارکبادِ توست
گفت اَهْ، چون حُکْم رانَد بیدلی
در میانِ آن دو عالِم، جاهلی؟
آن دو خَصْم از واقعهیْ خود واقِفَند
قاضیِ مسکین چه داند زان دو بَند؟
جاهِل است و غافل است از حالَشان
چون رَوَد در خونَشان و مالَشان؟
گفت خَصْمان عالِماَند و عِلَّتی
جاهِلی تو، لیکْ شمعِ مِلَّتی
زان که تو عِلَّت نداری در میان
آن فَراغَت هست نورِ دیدگان
وان دو عالِم را غَرَضْشانْ کور کرد
عِلْمَشان را عِلَّت اَنْدَر گور کرد
جَهْل را بیعِلَّتی عالِم کُند
عِلْم را عِلَّت کَژْ و ظالم کُند
تا تو رَشْوَت نَسْتَدی بینندهیی
چون طَمَع کردی، ضَریر و بَندهیی
از هوا من خویْ را وا کردهام
لُقْمههایِ شَهْوتی کَم خَوردهام
چاشْنیگیرِ دِلَم شُد با فُروغ
راست را دانَد حقیقت از دروغ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۰ - باز الحاح کردن معاویه ابلیس را
گوهر بعدی:بخش ۷۲ - به اقرار آوردن معاویه ابلیس را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.