۳۸۷ بار خوانده شده

بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس

گفت جالینوس با اَصْحابِ خَود
مَر مرا تا آن فُلان دارو دَهَد

پس بِدو گفت آن یکی ای ذوفُنون
این دَوا خواهند از بَهرِ جُنون

دورْ از عقلِ تو، این دیگر مگو
گفت در من کرد یک دیوانه رو

ساعتی در رویِ من خوش بِنْگَرید
چَشمکَم زد، آستینِ من دَرید

گَرنه جِنْسیَّت بُدی در من ازو
کِی رُخ آوَرْدی به من آن زشت‌رو؟

گَر ندیدی جِنْسِ خودْ کِی آمدی؟
کِی به غیرِ جِنْسْ خود را بَرزَدی؟

چون دو کَس بَرهَم زَنَد بی‌هیچ شَک
در میانْشان هست قَدْرِ مُشترک

کِی پَرَد مُرغی مگر با جِنْسِ خَود؟
صُحبَتِ ناجِنْس گور است و لَحَد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را
گوهر بعدی:بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.