۳۷۷ بار خوانده شده

بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود

پادشاهی دو غُلامْ اَرْزان خَرید
با یکی زان دو سُخَن گفت و شَنید

یافْتَش زیرکْ‌دل و شیرینْ جواب
از لَبِ شِکَّر چه زایَد؟ شِکَّرآب

آدمی مَخْفی‌ست در زیرِ زَبان
این زَبانْ پَرده‌ست بر دَرگاهِ جان

چون که بادی پَرده را دَرهَم کَشید
سِرِّ صَحْنِ خانه شُد بر ما پَدید

کَنْدَر آن خانه گُهَر یا گندم است
گنجِ زَر، یا جُمله مار و کَزْدُم است

یا دَرو گنج است و ماری بر کَران
زان که نَبْوَد گنجِ زَرْ بی‌پاسْبان

بی تَأمُّل او سُخَن گفتی چُنان
کَزْ پَسِ پانصد تَأمُّل دیگران

گُفتی‌یی در باطِنَش دریاسْتی
جُمله دریا گوهرِ گویاسْتی

نورِ هر گوهر کَزو تابان شُدی
حَقّ و باطِل را ازو فُرقان شُدی

نورِ فُرقانْ فَرق کردی بَهرِ ما
ذَرّه ذَرّه حَقّ و باطِل را جُدا

نورِ گوهرْ نورِ چَشمِ ما شُدی
هم سوآل و هم جواب از ما بُدی

چَشمْ کَژْ کردی، دو دیدی قُرصِ ماه
چون سوآل است این نَظَر در اِشْتِباه

راستْ گَردان چَشم را در ماهْتاب
تا یکی بینی تو مَهْ را، نَکْ جَواب

فِکْرَتَت که کَژْ مَبین، نیکو نِگَر
هست هم نور و شُعاعِ آن گُهَر

هر جوابی کان زِ گوش آید به دل
چَشم گفت از من شِنو،آن را بِهِل

گوشْ دَلّاله‌ست و چَشمْ اَهلِ وِصال
چَشمْ صاحِب حال و گوشْ اَصْحابِ قال

در شُنودِ گوشْ تَبدیلِ صِفات
در عِیانِ دیده‌ها،تَبدیلِ ذات

زآتش اَرْ عِلْمَت یَقین شُد در سُخُن
پُختگی جو، در یَقینْ مَنْزِل مَکُن

تا نَسوزی، نیست آن عَیْنُ الْیَقین
این یَقین خواهی؟ در آتش دَرنِشین

گوشْ چون نافِذ بُوَد دیده شود
وَرْنه قُلْ در گوشْ پیچیده شود

این سُخَن پایان ندارد، بازگَرد
تا که شَهْ با آن غُلامانَش چه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - براه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و ازین دیگر پرسیدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.