۵۵۵ بار خوانده شده

بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر

بود شخصی مُفْلِسی بی‌خان و مان
مانْده در زندان و بَندِ بی‌اَمان

لُقمهٔ زندانیان خورْدی گِزاف
بر دلِ خَلْق از طَمَعْ چون کوهِ قاف

زَهره نه کَس را که لُقمه‌یْ نان خَورَد
زان که آن لُقمه‌رُبا گاوش بَرَد

هر کِه دور از دَعوتِ رَحْمان بُوَد
او گداچَشم است، اگر سُلطانْ بُوَد

مَر مُروَّت را نَهاده زیرِ پا
گشته زندانْ دوزخی زان نان‌رُبا

گَر گُریزی بر امیدِ راحتی
زان طَرَف هم پیشت آید آفَتی

هیچ کُنجی بی‌دَد و بی‌دام نیست
جُز به خَلْوَت گاهِ حَقْ آرام نیست

کُنجِ زندانِ جهانِ ناگُزیر
نیست بی‌پا مُزد و بی‌دَقُّ الْحَصیر

وَاللّهْ اَرْ سوراخِ موشی دَر رَوی
مُبْتَلایِ گُربه چَنگالی شَوی

آدمی را فَربَهی هست از خیال
گَر خیالاتَش بُوَد صاحِبْ‌جَمال

ور خیالاتَش نِمایَد ناخَوشی
می‌گُدازد هَمچو مومْ از آتشی

در میانِ مار و کَزْدم گَر تو را
با خیالاتِ خوشان دارد خدا

مار و کَزْدُم مَر تو را مونِس بُوَد
کان خیالَتْ کیمیایِ مِسْ بُوَد

صَبرْ شیرین از خیالِ خوش شُده‌ست
کان خیالاتِ فَرَجْ پیش آمده‌ست

آن فَرَج آید زِایمان در ضَمیر
ضَعْفِ ایمانْ ناامیدیّ و زَحیر

صبرْ از ایمان بِیایَد سَرکُلَه
حَیْثُ لا صَبْرَ فَلا ایمانَ لَه

گفت پیغامبر خداش ایمان نداد
هر کِه را صَبری نباشد در نَهاد

آن یکی در چَشمِ تو باشد چو مار
هم وِیْ اَنْدر چَشمِ آن دیگر نِگار

زان که در چَشمَت خیالِ کُفرِ اوست
وان خیالِ مؤمنی در چَشمِ دوست

کَنْدَرین یک شَخصْ هر دو فِعْل هست
گاه ماهی باشد او و گاه شَسْت

نیمِ او مؤمن بُوَد، نیمیش گَبْر
نیمِ او حِرصْ‌آوری، نیمیش صَبْر

گفت یزدانَت فَمِنْکُمْ مؤمِنٌ
باز مِنْکُمْ کافِرٌ گَبْرِ کُهُن

هَمچو گاوی نیمهٔ چَپَّش سیاه
نیمهٔ دیگر سِپیدِ هَمچو ماه

هر کِه این نیمه بِبینَد، رَد کُند
هر کِه آن نیمه بِبینَد، کَد کُند

یوسُف اَنْدر چَشمِ اِخْوان چون سُتور
هم وِیْ اَنْدر چَشمِ یَعقوبی چو حور

از خیالِ بَد مَر او را زشت دید
چَشمِ فَرع و چَشمِ اصلی ناپَدید

چَشمِ ظاهر سایهٔ آن چَشمْ دان
هرچه آن بینَد بِگَردد این بِدان

تو مکانی، اَصْلِ تو در لامَکان
این دُکان بَر بَند و بُگْشا آن دُکان

شش جِهَت مَگْریز، زیرا در جِهات
شِشْدَره‌ است و شِشْدَره مات است مات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.