۳۶۷ بار خوانده شده

بخش ۱۲ - ترسانیدن شخصی زاهدی را کی کم گری تا کور نشوی

زاهِدی را گفت یاری در عَمَل
کَم گِری تا چشم را نایَد خَلَل

گفت زاهِد از دو بیرون نیست حال
چَشم بیند یا نَبینَد آن جَمال

گَر بِبینَد نورِ حَقْ خود چه غَم است؟
در وِصالِ حَقْ دو دیده چه کَم است

وَرْ نخواهد دید حَق را، گو بُرو
این چُنین چَشمِ شَقی گو کور شو

غَم مَخور از دیده کان عیسی تو راست
چَپ مَرو تا بَخشَدَت دو چَشمِ راست

عیسیِ روحِ تو با تو حاضر است
نُصْرت از ویْ خواه، کو خوشْ ناصر است

لیکْ بیگارِ تَنِ پُر استخوان
بر دلِ عیسی مَنِهْ تو هر زمان

هَمچو آن اَبْلَه که اَنْدر داستان
ذِکْرِ او کردیم بَهرِ راسْتان

زندگیِّ تَنْ مَجو از عیسی‌اَت
کامِ فرعونی مَخواه از موسی‌اَت

بر دلِ خود کَم نِهْ اندیشهٔ‌یْ مَعاش
عیشْ کَم نایَد، تو بر دَرگاه باش

این بَدَن خَرگاه آمد روح را
یا مِثالِ کَششتی‌یی مَر نوح را

تُرک چون باشد، بِیابَد خَرگَهی
خاصه چون باشد عزیزِ دَرگَهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان بالهام حق تعالی
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.