۳۶۶ بار خوانده شده
بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان
باز آمد کِی علی زودَم بِکُش
تا نَبینَم آن دَم و وَقتِ تُرُش
من حَلالَت میکُنم، خونم بِریز
تا نَبینَد چَشم من آن رَسْتخیز
گفتم اَرْ هر ذَرّهیی خونی شود
خَنْجَر اَنْدر کَفَّ به قَصدِ تو رَوَد
یک سَرِ مو از تو نَتْوانَد بُرید
چون قَلَم بر تو چُنان خَطّی کَشید
لیکْ بیغَم شو، شَفیعِ تو مَنَم
خواجهٔ روحَم، نه مَمْلوکِ تَنَم
پیشِ من این تَن ندارد قیمتی
بی تَنِ خویشَم فَتی اِبْنُ الْفَتی
خَنجَر و شمشیر شُد رَیْحانِ من
مرگِ من شُد بَزْم و نَرگِسْتانِ من
آن کِه او تَن را بِدین سان پِیْ کُند
حِرصِ میریّ و خِلافَت کِی کُند؟
زان به ظاهر کو شَد اَنْدر جاه و حُکْم
تا امیران را نِمایَد راه و حُکْم
تا امیری را دَهَد جانی دِگَر
تا دَهَد نَخْلِ خِلافَت را ثَمَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا نَبینَم آن دَم و وَقتِ تُرُش
من حَلالَت میکُنم، خونم بِریز
تا نَبینَد چَشم من آن رَسْتخیز
گفتم اَرْ هر ذَرّهیی خونی شود
خَنْجَر اَنْدر کَفَّ به قَصدِ تو رَوَد
یک سَرِ مو از تو نَتْوانَد بُرید
چون قَلَم بر تو چُنان خَطّی کَشید
لیکْ بیغَم شو، شَفیعِ تو مَنَم
خواجهٔ روحَم، نه مَمْلوکِ تَنَم
پیشِ من این تَن ندارد قیمتی
بی تَنِ خویشَم فَتی اِبْنُ الْفَتی
خَنجَر و شمشیر شُد رَیْحانِ من
مرگِ من شُد بَزْم و نَرگِسْتانِ من
آن کِه او تَن را بِدین سان پِیْ کُند
حِرصِ میریّ و خِلافَت کِی کُند؟
زان به ظاهر کو شَد اَنْدر جاه و حُکْم
تا امیران را نِمایَد راه و حُکْم
تا امیری را دَهَد جانی دِگَر
تا دَهَد نَخْلِ خِلافَت را ثَمَر
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش
گوهر بعدی:بخش ۱۷۱ - بیان آنک فتح طلبیدن مصطفی صلی الله علیه و سلم مکه را و غیر مکه را جهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است الدنیا جیفة بلک بامر بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.