۵۳۵ بار خوانده شده

بخش ۱۳۳ - پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهٔ او را

آن عَرابی از بیابانِ بَعید
بر دَرِ دارُالْخِلافه چون رَسید

پس نَقیبانْ پیشِ اَعْرابی شُدند
بَسْ گُلابِ لُطْف بر جَیْبَشْ زدند

حاجَتِ او فَهمَ‌شان شُد بی‌مَقال
کارِ ایشان بُد عَطا پیش از سوآل

پس بِدو گفتند یا وَجْهَ الْعَرَب
از کجایی؟ چونی از راه و تَعَب؟

گفت وَجْهَم، گَر مرا وَجْهی دهید
بی‌وجوهَم، چون پَسِ پُشتَم نَهید

ای که در روتان نشان مِهْتَری
فَرِّتان خوش‌تر زِ زَرِّ جَعفری

ای کِه یک دیدارَتانْ دیدارها
ای نِثارِ دینَتانْ دینارها

ای همه یَنْظُر بِنورِ اللّهْ شُده
از بَرِ حَق بَهْرِ بَخشِش آمده

تا زَنید آن کیمیاهایِ نَظَر
بر سَرِ مِس‌هایِ اَشخاصِ بَشَر

من غریبم، از بیابان آمدم
بر امیدِ لُطْفِ سُلطان آمدم

بویِ لُطْفِ او، بیابان‌ها گرفت
ذَرّه‌هایِ ریگ هم جان‌ها گرفت

تا بِدین جا بَهرِ دینار آمدم
چون رَسیدم، مَستِ دیدار آمدم

بَهرِ نانْ شخصی سویِ نانْبا دَوید
داد جانْ چون حُسنِ نانْبا را بِدید

بَهرِ فُرجه شُد یکی تا گُلْسِتان
فُرجهٔ او شُد جَمالِ باغبان

هَمچو اَعْرابی که آب از چَهْ کَشید
آبِ حیوان از رُخِ یوسُف چَشید

رفت موسی کآتش آرَد او به دست
آتشی دید او که از آتش بِرَست

جَست عیسی تا رَهَد از دشمنان
بُردَش آن جَستن به چارُم آسْمان

دامِ آدم خوشه‌یی گندم شُده
تا وجودش خوشهٔ مَردم شُده

باز آید سویِ دامْ از بَهرِ خَور
ساعِدِ شَهْ یابَد و اِقْبال و فَر

طِفْل شُد مَکْتب پِیِ کَسْبِ هُنر
بر امیدِ مُرغْ با لُطْفِ پدر

پس زِ مَکْتب آن یکی صَدْری شُده
ماه گانه داده و بَدْری شُده

آمده عَبّاسْ حَرب از بَهرِ کین
بَهرِ قَمْعِ اَحمَد و اِسْتیزِ دین

گشته دین را تا قیامَت پُشت و رو
در خِلافَت او و فرزندانِ او

من بَرین دَر طالِبِ چیز آمدم
صَدْر گشتم، چون به دِهْلیز آمدم

آب آوَرْدم به تُحْفه بَهرِ نان
بویِ نانم بُرد تا صَدْرِ جِنان

نان بُرون رانْد آدمی را از بهشت
نان مرا اَنْدر بهشتی در سِرِشت

رَستَم از آب و زِ نانْ هَمچون مَلَک
بی‌غَرَض گردم بَرین دَر چون فَلَک

بی‌غَرَض نَبْوَد به گَردش در جهان
غیرِ جسم و غیرِ جانِ عاشقان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳۲ - فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست
گوهر بعدی:بخش ۱۳۴ - در بیان آنک عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست کی بر و تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کی آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب بفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بینهم و بین ما یشتهون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.