۵۲۳ بار خوانده شده

بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان

اَهلِ نار و خُلْد را بین هم‌دُکان
در میانْشان بَرْزَخٌ لایَبْغیان

اَهلِ نار و اَهلِ نورْ آمیخته
در میانْشان کوهِ قافْ اَنْگیخته

هَمچو در کانْ خاک و زَر کرد اِخْتِلاط
در میانْشان صد بیابان و رِباط

هم‌چُنان که عِقْد در دُرّ و شَبَه
مُخْتلِط چون میهمانِ یک ‌شَبه

بَحْر را نیمیش شیرینْ چون شِکَر
طَعْمْ شیرین، رنگْ روشن، چون قَمَر

نیمِ دیگر تَلْخ، هَمچون زَهرِ مار
طَعْمْ تَلخ و رَنگْ مُظْلِم، همچو قار

هر دو بَر هَم می‌زَنَند از تَحت و اوج
بر مِثالِ آبِ دریا موجْ موج

صورتِ بَر هَم زدن از جسمِ تَنگ
اِخْتِلاطِ جان‌ها در صُلْح و جنگ

موج‌هایِ صُلْح بَرهَم می‌زَند
کینه‌ها از سینه‌ها بَر می‌کَند

موج‌هایِ جنگ بر شَکلِ دِگَر
مِهْرها را می‌کُند زیر و زَبَر

مِهْرْ تَلْخان را به شیرین می‌کَشَد
زان که اَصلِ مِهْرها باشد رَشَد

قَهْرْ شیرین را به تَلْخی می‌بَرَد
تَلْخ با شیرینْ کجا اَنْدَر خَورَد؟

تَلْخ و شیرین زین نَظَر نایَد پَدید
از دَریچه‌یْ عاقِبَت دانند دید

چَشم آخِربین تَوانَد دید راست
چَشمِ آخُربین غُرور است و خَطاست

ای بَسا شیرین که چون شِکَّر بُوَد
لیک زَهر اَنْدر شِکَر مُضْمَر بُوَد

آن که زیرک‌تَر به بو بِشْناسَدَش
وان دِگَر چون بر لَب و دَندان زَدَش

پس لَبَش رَدَّش کُند پیش از گِلو
گَرچه نَعْره می‌زَنَد شَیْطانْ کُلوا

وان دِگَر را در گِلو پیدا کُند
وان دِگَر را در بَدَنْ رُسوا کُند

وان دِگَر را در حَدَث سوزِش دَهَد
ذوقِ آن زَخْمِ جِگَردوزَش دَهَد

وان دِگَر را بَعدِ اَیّام و شُهور
وان دِگَر را بَعدِ مرگ از قَعْرِ گور

وَرْ دَهَنْدَش مُهلَت اَنْدر قَعْرِ گور
لابُد آن پیدا شود یَوْمُ النُّشور

هر نَبات و شِکَّری را در جهان
مُهْلَتی پیداست از دورِ زمان

سال‌ها باید که اَنْدر آفتاب
لَعل یابَد رنگ و رَخشانیّ و تاب

باز تَرّه در دو ماه اَنْدر رَسَد
باز تا سالی گُلِ اَحْمَر رَسَد

بَهرِ این فرمود حَقْ عَزَّ و جَلّْ
سورَةُ الْاَنعام در، ذِکْرِ اَجَل

این شَنیدی، مو به مویَت گوش باد
آبِ حیوان است، خورْدی، نوش باد

آبِ حیوان خوان، مَخوان این را سُخَن
روحِ نو بین در تَنِ حَرفِ کُهَن

نکتۀ دیگر تو بِشْنو ای رَفیق
هَمچو جانْ او سختْ پیدا و دَقیق

در مَقامی هست هم این زَهرِ مار
از تَصاریفِ خدایی خوش‌گُوار

در مَقامی زَهر و در جایی دَوا
در مَقامی کُفر و در جایی رَوا

گَرچه آن‌جا او گَزَندِ جان بُوَد
چون بِدین جا دَر رَسَد، دَرمان بُوَد

آب در غوره تُرُش باشد وَلیک
چون به انگوری رَسَد شیرین و نیک

باز در خُم او شود تَلْخ و حَرام
در مَقامِ سِرکِگی نِعْمَ الْاِدام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
گوهر بعدی:بخش ۱۲۵ - در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن کی حلوا طبیب را زیان ندارد اما بیماران را زیان دارد و سرما و برف انگور را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد کی در راهست کی لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.