۶۶۵ بار خوانده شده
بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
موسی و فرعونْ مَعنی را رَهی
ظاهر آن رَهْ دارد و این بیرَهی
روزْ موسی پیشِ حَقْ نالان شُده
نیم شَبْ فرعونْ هم گِریان بُدِه
کین چه غُلّ است ای خدا بر گَرَدنم
وَرْنه غُل باشد، کِه گوید من مَنَم؟
زان که موسی را مُنَوَّر کردهیی
مَر مرا زان هم مُکَدَّر کردهیی
زان که موسی را تو مَهْرو کردهیی
ماهِ جانَم را سِیَهرو کردهیی
بهتر از ماهی نَبود اِسْتارهام
چون خُسوف آمد، چه باشد چارهام؟
نوبَتَم گَر رَبّ و سُلطان میزَنَند
مَهْ گرفت و خَلْق پَنگان میزَنَند
میزَنَند آن طاس و غوغا میکُنند
ماه را زان زَخْمه رُسوا میکُنند
من که فرعونم، زِ شُهرتْ وایِ من
زَخْمِ طاسْ آن رَبِیَّ الْاعْلایِ من
خواجهتاشانیم، امّا تیشهاَت
میشِکافَد شاخ را در بیشهاَت
باز شاخی را مُوَصَّل میکُند
شاخِ دیگر را مُعَطَّل میکُند
شاخ را بر تیشه دستی هست؟ نی
هیچ شاخ از دستِ تیشه جَست؟ نی
حَقِّ آن قُدرت که آن تیشه تو راست
از کَرَم کُن این کَژیها را تو راست
باز با خود گفته فرعون ای عَجَب
من نه در یا رَبَّنایَم جُمله شب؟
در نَهانْ خاکیّ و موزون میشَوَم
چون به موسی میرَسَم، چون میشَوَم؟
رَنگِ زَرِّ قَلْبْ دَهْتو میشود
پیشِ آتش چون سِیَهرو میشود؟
نه که قَلْب و قالَبَم در حُکْمِ اوست؟
لحظهیی مَغزم کُند، یک لحظه پوست
سَبز گردم، چون که گوید کِشت باش
زَرد گردم، چون که گوید زشت باش
لحظهیی ماهَم کُند، یک دَمْ سیاه
خود چه باشد غیرِ این کارِ اِله؟
پیشِ چوگانهایِ حُکْمِ کُنْ فَکان
میدَویم اَنْدر مکان و لامکان
چون که بیرَنگی اسیرِ رنگ شُد
موسییی با موسییی در جنگ شُد
چون به بیرنگی رَسی، کان داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی
گَر تو را آیَد برین نکته سوآل
رنگْ کِی خالی بُوَد از قیل و قال؟
این عَجَب کین رنگْ از بیرَنگْ خاست
رنگ با بیرنگْ چون در جنگ خاست؟
اَصلِ روغن زآبْ اَفْزون میشود
عاقِبَت با آبْ ضِدْ چون میشود؟
چون که روغن را زِ آبْ اِسْرشتهاَند
آب با روغنْ چرا ضِدْ گشتهاَند؟
چون گُل از خار است و خارْ از گُلْ چرا
هر دو در جَنگَند و اَنْدر ماجَرا؟
یا نه جنگ است این، برایِ حِکْمَت است
هَمچو جنگِ خَر فُروشان صَنْعَت است
یا نه این است و نه آن، حیرانی است
گنج باید جُست، این ویرانی است
آنچه تو گَنجَش تَوَهُّم میکُنی
زان تَوَهُّم گنج را گُم میکُنی
چون عِمارت دان تو وَهْم و رایها
گنج نَبْوَد در عِمارتْ جایها
در عِمارت هستی و جنگی بُوَد
نیست را از هستها نَنْگی بُوَد
نه، که هست از نیستی فریاد کرد
بلکه نیستْ آن هست را واداد کرد
تو مگو که من گُریزانَم زِ نیست
بلکه او از تو گُریزان است، بیست
ظاهرا میخوانَدَت او سویِ خَود
وَزْ درونْ میرانَدَت با چوبِ رَد
نَعْلهایِ بازگونهست ای سَلیم
نَفرَتِ فرعون میدان از کَلیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ظاهر آن رَهْ دارد و این بیرَهی
روزْ موسی پیشِ حَقْ نالان شُده
نیم شَبْ فرعونْ هم گِریان بُدِه
کین چه غُلّ است ای خدا بر گَرَدنم
وَرْنه غُل باشد، کِه گوید من مَنَم؟
زان که موسی را مُنَوَّر کردهیی
مَر مرا زان هم مُکَدَّر کردهیی
زان که موسی را تو مَهْرو کردهیی
ماهِ جانَم را سِیَهرو کردهیی
بهتر از ماهی نَبود اِسْتارهام
چون خُسوف آمد، چه باشد چارهام؟
نوبَتَم گَر رَبّ و سُلطان میزَنَند
مَهْ گرفت و خَلْق پَنگان میزَنَند
میزَنَند آن طاس و غوغا میکُنند
ماه را زان زَخْمه رُسوا میکُنند
من که فرعونم، زِ شُهرتْ وایِ من
زَخْمِ طاسْ آن رَبِیَّ الْاعْلایِ من
خواجهتاشانیم، امّا تیشهاَت
میشِکافَد شاخ را در بیشهاَت
باز شاخی را مُوَصَّل میکُند
شاخِ دیگر را مُعَطَّل میکُند
شاخ را بر تیشه دستی هست؟ نی
هیچ شاخ از دستِ تیشه جَست؟ نی
حَقِّ آن قُدرت که آن تیشه تو راست
از کَرَم کُن این کَژیها را تو راست
باز با خود گفته فرعون ای عَجَب
من نه در یا رَبَّنایَم جُمله شب؟
در نَهانْ خاکیّ و موزون میشَوَم
چون به موسی میرَسَم، چون میشَوَم؟
رَنگِ زَرِّ قَلْبْ دَهْتو میشود
پیشِ آتش چون سِیَهرو میشود؟
نه که قَلْب و قالَبَم در حُکْمِ اوست؟
لحظهیی مَغزم کُند، یک لحظه پوست
سَبز گردم، چون که گوید کِشت باش
زَرد گردم، چون که گوید زشت باش
لحظهیی ماهَم کُند، یک دَمْ سیاه
خود چه باشد غیرِ این کارِ اِله؟
پیشِ چوگانهایِ حُکْمِ کُنْ فَکان
میدَویم اَنْدر مکان و لامکان
چون که بیرَنگی اسیرِ رنگ شُد
موسییی با موسییی در جنگ شُد
چون به بیرنگی رَسی، کان داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی
گَر تو را آیَد برین نکته سوآل
رنگْ کِی خالی بُوَد از قیل و قال؟
این عَجَب کین رنگْ از بیرَنگْ خاست
رنگ با بیرنگْ چون در جنگ خاست؟
اَصلِ روغن زآبْ اَفْزون میشود
عاقِبَت با آبْ ضِدْ چون میشود؟
چون که روغن را زِ آبْ اِسْرشتهاَند
آب با روغنْ چرا ضِدْ گشتهاَند؟
چون گُل از خار است و خارْ از گُلْ چرا
هر دو در جَنگَند و اَنْدر ماجَرا؟
یا نه جنگ است این، برایِ حِکْمَت است
هَمچو جنگِ خَر فُروشان صَنْعَت است
یا نه این است و نه آن، حیرانی است
گنج باید جُست، این ویرانی است
آنچه تو گَنجَش تَوَهُّم میکُنی
زان تَوَهُّم گنج را گُم میکُنی
چون عِمارت دان تو وَهْم و رایها
گنج نَبْوَد در عِمارتْ جایها
در عِمارت هستی و جنگی بُوَد
نیست را از هستها نَنْگی بُوَد
نه، که هست از نیستی فریاد کرد
بلکه نیستْ آن هست را واداد کرد
تو مگو که من گُریزانَم زِ نیست
بلکه او از تو گُریزان است، بیست
ظاهرا میخوانَدَت او سویِ خَود
وَزْ درونْ میرانَدَت با چوبِ رَد
نَعْلهایِ بازگونهست ای سَلیم
نَفرَتِ فرعون میدان از کَلیم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۲۰
گوهر بعدی:بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و اخرة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.