۳۲۲ بار خوانده شده

بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر

لیکْ نادر طالِب آید کَزْ فُروغ
در حَقِ او نافِع آید آن دُروغ

او به قَصدِ نیکِ خود جایی رَسَد
گَرچه جان پِنْداشت و آن آمد جَسَد

چون تَحَرّی در دلِ شبْ قِبْله را
قبله نیّ و آن نمازِ او رَوا

مُدَّعی را قَحْطِ جان اَنْدر سِر است
لیکْ ما را قَحْطِ نانْ بر ظاهِر است

ما چرا چون مُدَّعی پنهان کُنیم؟
بَهرِ ناموسِ مُزَوَّر جان کَنیم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۲ - مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته
گوهر بعدی:بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.