۴۱۴ بار خوانده شده

بخش ۱۰۴ - در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه کی چندین زر از بیت المال بن مرد ده کی در گورستان خفته است

آن زمانْ حَق بر عُمر خوابی گُماشت
تا که خویش از خواب نَتْوانِسْت داشت

در عَجَب اُفتاد کین مَعْهود نیست
این زِ غَیب اُفتاد، بی‌مَقصود نیست

سَر نَهاد و خواب بُردَش، خواب دید
کامَدَش از حَق نِدا، جانَش شَنید

آن نِدایی کَاصْلِ هر بانگ و نَواست
خود نِدا آن است و این باقی صَداست

تُرک و کُرد و پارسی‌گو و عَرَب
فَهْم کرده آن نِدا، بی‌گوش و لب

خود چه جایِ تُرک و تاجیک است و زَنگ
فَهْم کرده‌ست آن نِدا را چوب و سنگ

هر دَمی از وِیْ هَمی آید اَلَسْت
جوهر و اَعْراض می‌گَردند مَست

گَر نمی‌آید بَلی زیشان، ولی
آمَدَنْشان از عَدَم باشد بلی

آنچه گفتم زآگهیِّ چوب و سنگ
در بَیانَشْ قِصّه بِشنو بی‌دِرنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۳ - بقیهٔ قصهٔ پیر چنگی و بیان مخلص آن
گوهر بعدی:بخش ۱۰۵ - نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر صلی الله علیه و سلم منبر ساختند کی جماعت انبوه شد گفتند ما روی مبارک ترا بهنگام وعظ نمی‌بینیم و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سال و جواب مصطفی صلی الله علیه و سلم با ستون صریح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.