۱۶۹۹ بار خوانده شده
بَسْ دراز است این، حَدیثِ خواجه گو
تا چه شُد اَحْوالِ آن مَردِ نِکو؟
خواجه اَنْدَر آتش و دَرد و حَنین
صد پَراکَنده هَمی گفت این چُنین
گَهْ تَناقُض، گاه ناز و گَهْ نیاز
گاهْ سودایِ حقیقت، گَهْ مَجاز
مَردِ غَرقه گشته جانی میکَنَد
دست را در هر گیاهی میزَنَد
تا کُدامَش دست گیرد در خَطَر
دست و پایی میزَنَد از بیمِ سَر
دوست دارد یارْ این آشفتگی
کوششِ بیهوده بِهْ از خُفتگی
آن کِه او شاه است، او بیکار نیست
ناله از وِیْ طُرفه، کو بیمار نیست
بَهرِ این فرمود رَحْمانْ ای پسر
کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شانْ ای پسر
اَنْدرین رَهْ میتَراش و میخَراش
تا دَمِ آخِر دَمی فارغْ مَباش
تا دَمِ آخِر، دَمی آخِر بُوَد
که عِنایَت با تو صاحِبسِرْ بُوَد
هرچه کوشَد جان که در مَرد و زن است
گوش و چَشمِ شاهِ جانْ بر روزَن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا چه شُد اَحْوالِ آن مَردِ نِکو؟
خواجه اَنْدَر آتش و دَرد و حَنین
صد پَراکَنده هَمی گفت این چُنین
گَهْ تَناقُض، گاه ناز و گَهْ نیاز
گاهْ سودایِ حقیقت، گَهْ مَجاز
مَردِ غَرقه گشته جانی میکَنَد
دست را در هر گیاهی میزَنَد
تا کُدامَش دست گیرد در خَطَر
دست و پایی میزَنَد از بیمِ سَر
دوست دارد یارْ این آشفتگی
کوششِ بیهوده بِهْ از خُفتگی
آن کِه او شاه است، او بیکار نیست
ناله از وِیْ طُرفه، کو بیمار نیست
بَهرِ این فرمود رَحْمانْ ای پسر
کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شانْ ای پسر
اَنْدرین رَهْ میتَراش و میخَراش
تا دَمِ آخِر دَمی فارغْ مَباش
تا دَمِ آخِر، دَمی آخِر بُوَد
که عِنایَت با تو صاحِبسِرْ بُوَد
هرچه کوشَد جان که در مَرد و زن است
گوش و چَشمِ شاهِ جانْ بر روزَن است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم بهرچ از راه و امانی چه کفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست دورافتی چه زشت آن نقش و چه زیبا در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن
گوهر بعدی:بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.