۵۸۵ بار خوانده شده

بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت

بود بازرگان و او را طوطی‌یی
در قَفَص مَحْبوس، زیبا طوطی‌یی

چون که بازرگانْ سَفَر را ساز کرد
سویِ هِنْدُستان شُدن آغاز کرد

هر غُلام و هر کَنیزک را زِ جود
گفت بَهرِ تو چه آرَم؟ گویْ زود

هر یکی از وِیْ مُرادی خواست کرد
جُمله را وَعده بِداد آن نیکْ مَرد

گفت طوطی را چه خواهی اَرْمَغان
کارَمَت از خِطّۀ هِنْدوستان؟

گُفتَش آن طوطی که آن‌جا طوطیان
چون بِبینی، کُن زِ حالِ من بَیان

کان فُلان طوطی که مُشتاقِ شماست
از قَضایِ آسْمانْ در حَبْسِ ماست

بر شما کرد او سلام و دادْ خواست
وَزْ شما چاره وْ رَهِ اِرْشاد خواست

گفت می‌شایَد که من در اشتیاق
جان دَهَم این‌جا، بِمیرَم در فِراق؟

این رَوا باشد که من در بَندِ سخت
گَهْ شما بر سَبزه، گاهی بر درخت؟

این چُنین باشد وَفایِ دوستان؟
 من دَرین حَبْس و شما در گُلْسِتان؟

یاد آرید ای مِهان زین مُرغِ زار
یک صَبوحی در میانِ مَرغْزار

یادِ یارانْ یار را میمون بُوَد
خاصه کان لیلیّ و این مَجْنون بُوَد

ای حَریفانِ بُتِ موزونِ خود
من قَدَح‌ها می‌خورَم پُر خونِ خود

یک قَدَح مِیْ نوش کُن بر یادِ من
گَر هَمی‌خواهی که بِدْهی دادِ من

یا به یادِ این فُتاده‌یْ خاکْ‌بیز
چون که خورْدی، جُرعه‌‌یی بر خاکْ ریز

ای عَجَب آن عَهْد و آن سوگند کو؟
وَعْده‌هایِ آن لبِ چون قَند کو؟

گَر فِراقِ بَنده از بَد بَندگی‌ست
چون تو با بَدْ بَد کُنی، پس فَرقْ چیست؟

ای بَدی که تو کُنی در خَشم و جنگ
با طَرَب‌تَر از سَماع و بانگِ چَنگ

ای جَفایِ تو زِ دولت خوب‌تَر
وِانْتِقامِ تو زِ جانْ مَحْبوب‌تَر

نارِ تو این است، نورَت چون بُوَد؟
ماتَمْ این، تا خود که سورَت چون بُوَد؟

از حَلاوت‌ها که دارد جورِ تو
وَزْ لَطافَت کَس نَیابَد غورِ تو

نالَم و تَرسَم که او باوَر کُند
وَزْ کَرَم آن جور را کمتر کُند

عاشقم بر قَهْر و بر لُطْفَش به جِد
بوالْعَجَب من عاشقِ این هر دو ضِد

وَاللَّهْ اَرْ زین خار در بُستان شَوَم
هَمچو بُلبُل زین سَبَب نالان شَوَم

این عَجَب بُلبُل که بُگْشایَد دَهان
تا خورَد او خار را با گُلْسِتان

این چه بُلبُل این نَهَنگِ آتشی‌ست
جُمله ناخوش‌ها زِ عشقْ او را خَوشی‌ست

عاشقِ کُلّ است و خود کُلّ است او
عاشقِ خویش است و عشقِ خویشْ‌جو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف
گوهر بعدی:بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۱/۷ ۰۷:۴۲

شرح داستان طوطی و بازرگان

داستان طوطی و بازرگان یکی از مهم‌ترین و عمیق‌ترین داستان‌های مثنوی و یکی از شاهکارهای طراز اول ادبیات فارسی است. مولانا در این داستان قله‌هایی را فتح کرده است که در ادبیات عرفانی ما پای کمتر کسی به آنها رسیده است. طبق تحقیقات استاد بدیع الزمان فروزانفر، مولانا این داستان را از اسرارنامۀ عطار گرفته است (شرح مثنوی شریف، ج ۱، ص ۵۹۱). گفتنی است که عطار طبق روش خاص خود، اصل داستان را بدون هیچ شرح و تحلیلی، نقل کرده است، ولی مولانا طبق شیوۀ خاص خود، از جزء به جزء این داستان نتایج عرفانی، فلسفی، روان‌شناختی و دینی عمیقی را استنباط کرده است؛ ازاین‌روست که داستان عطار بیست و شش بیت است، ولی داستان مولانا به ۳۸۱ بیت رسیده است (بیش از چهارده برابر داستان عطار). این داستان در دفتر اول مثنوی معنوی، از بیت ۱۵۳۹ تا بیت ۱۹۲۰ (چاپ دکتر محمدعلی موحد) آمده است. من ۲۹۹ بیت از این داستان را نگه داشته‌ و برخی از ابیات را که ارتباط مستقیمی با اصل داستان و مباحث اصلی آن نداشته‌اند، حذف کرده‌ام.

برخی از مباحثی که مولانا در ضمن این داستان مطرح کرده است، عبارتند از: «تأثیر همنشین در تبدیل صفاتِ بد به صفات نیک و بالعکس: قرآن‌ خواندن و درآمیختن با روان انبیا، دین و آزادی درونی، مقام رضا، مقام کلیت، خودخواهیِ نیکو، عظمت بی‌پایان انسان، پیوند عارف با خدا، :زبان و سخن، کیمیای صبر، تفاوت‌های کاملان و ناقصان، لقمۀ حلال و حرام، نظریۀ تولید، قانون جذب (رابطۀ دوطرفه میان طالب و مطلوب)، آبادی از راه ویرانی، علل خاموشی مولانا، فراسوی غم و شادی و رنج و راحت، حسام الدین چلپی، نظر مولانا دربارۀ شراب، پنهان کردن سودمندی‌ها و زیبایی‌ها و دانایی‌های خود، :تأثیر بد مدح و ستایش در انسان، حدشناسی، نیاز و فروتنی» و نظایر آنها.

شرح داستان طوطی و بازرگان شامل بیست و چهار قسمت است و کار اجرا، صبط و ویرایش آن در طول هشت ماه، از اردیبهشت تا آذر ۱۳۹۸، در مؤسسۀ لغت‌نامۀ دهخدا انجام شده است. من در این بیست و چهار جلسه، با ظرفیت اندک و دانش بسیار محدودم، کوشیدم در حد توان ابیات درخشان این داستان را شرح کنم، ولی صادقانه اعتراف می‌کنم توضیحات من دربارۀ این داستان در موارد فراوانی رسا و کافی نیست و در حد توضیح ظواهر داستان باقی می‌ماند. با این‌حال امیدوارم که این برگ سبز تحفه‌ای باشد برای دوستان صافی‌ضمیر و نیک‌نهادم.

تهیۀ این مجموعه بدون حضور صمیمانه و خالصانۀ اعضای کلاس امکان‌پذیر نبود. این عزیزان با حضور صمیمانه‌شان فضایی سرشار از نور و مهر را فراهم آوردند و زمینه را برای طرح و بحث مطالب آماده کردند. دوستان عزیزم، جناب آقای تجلی و جناب آقای افشار نیز با شور و شوق تمام کلاس را برگزار کردند و سرکار خانم هما خانجانی هم با دقت تمام فایل‌های صوتی را ویرایش کردند. از همۀ این عزیزان سپاسگزارم و امیدوارم که همواره شادمان و تندرست باشند.
منبع: سایت دکتر ایرج شهبازی