۵۹۶ بار خوانده شده

بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد

چون که خرگوش از رَهایی شاد گشت
سویِ نَخْچیرانْ دَوان شُد تا به دشت

شیر را چون دید در چَهْ کُشته، زار
چَرخ می‌زد شادمانْ تا مَرغْزار

دست می‌زد، چون رَهید از دستِ مرگ
سَبز و رَقْصان در هوا، چون شاخ و بَرگ

شاخ و بَرگ از حَبْسِ خاکْ آزاد شُد
سَر بَرآوَرْد و حریفِ باد شُد

بَرگ‌ها چون شاخِ را بِشْکافْتَند
تا به بالایِ درختْ اِشْتافْتَند

با زبانِ شَطْأهُ شُکرِ خدا
می‌سَرایَد هر بَر و بَرگی جُدا

که بِپَروَرْد اصلِ ما را ذوالْعَطا
تا درختْ اِسْتَغْلَظ آمد وَاسْتَوی

جان‌هایِ بَسته اَنْدَر آب و گِل
چون رَهَند از آب و گِل‌ها شادْ دل

در هَوایِ عشقِ حَقْ رَقْصان شوند
هَمچُو قُرصِ بَدْر، بی‌نُقْصان شوند

جِسمَشان در رَقْص و جان‌ها خود مَپُرس
وان کِه گِردِ جان از آن‌ها خود مَپُرس

شیر را خرگوش در زندان نِشانْد
نَنگْ شیری کو زِ خرگوشی بِمانْد

درچُنان نَنگیّ و آن گَهْ این عَجَب
فَخْرِ دین خواهد که گویَندَش لَقَب

ای تو شیری در تَکِ این چاهْ فَرد
نَفْسْ چون خرگوشْ خونَت‌ریخت و خَورْد

نَفْسِ خرگوشَت به صَحرا در چَرا
تو به قَعْرِ این چَهِ چون و چرا

سویِ نَخْچیران دَوید آن شیرگیر
کَابْشِروا یا قَوْمِ اِذْ جاءَ الْبَشیر

مُژده مُژده ای گروهِ عَیْش‌ساز
کان سگِ دوزخْ به دوزخ رفت باز

مُژده مُژده کان عَدوِّ جان‌ها
کَنْد قَهرِ خالِقَش دَندان‌ها

آن کِه از پَنجه بَسی سَرها بِکوفت
هَمچو خَس جاروبِ مرگش هم بِروفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
گوهر بعدی:بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.