۵۸۲ بار خوانده شده

بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیه‌السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل

بوالْبَشَر کو عَلَّمَ الْاَسْما بَگ است
صد هزاران عِلْمَش اَنْدَر هر رَگ است

اسمِ هر چیزی چُنان کان چیز هست
تا به پایانْ جانِ او را داد دست

هر لَقَب کو داد، آن مُبْدَل نَشُد
آن کِه چُسْتَش خوانْد، او کاهَل نَشُد

هرکِه آخِر مؤمن است اَوَّل بِدید
هرکِه آخِر کافِرْ او را شُد پَدید

اسمِ هر چیزی تو از دانا شِنو
سِرِّ رَمْزِ عَلَّمَ الْاسْما شِنو

اسمِ هر چیزی بَرِ ما ظاهِرَش
اسمِ هر چیزی بَرِ خالِقْ سِرَش

نَزدِ موسی نامِ چوبَش بُد عَصا
نَزدِ خالِقْ بود نامَش اَژْدَها

بُد عُمَر را نامْ این جا بُت‌پَرَست
لیکْ مؤمن بود نامَش در اَلَست

آن کِه بُد نزدیکِ ما نامَش مَنی
پیشِ حَق این نَقْش بُد که با منی

صورتی بود این مَنی اَنْدَر عَدَم
پیشِ حَق موجود، نه بیش و نه کَم

حاصِل، آن آمد حقیقتْ نامِ ما
پیشِ حضرت، کان بُوَد اَنْجامِ ما

مَرد را بر عاقِبَت نامی نَهَد
نی بر آن کو عاریَت نامی نَهَد

چَشمِ آدم چون به نورِ پاک دید
جان و سِرِّ نام‌ها گَشتَش پَدید

چون مَلَک اَنْوارِ حَق در وِیْ بیافت
در سُجود افتاد و در خِدمَت شِتافت

مَدحِ این آدم که نامَش می‌بَرَم
قاصِرَم گَر تا قیامَت بِشْمُرَم

این همه دانست و چون آمد قَضا
دانشِ یک نَهی شُد بر وِیْ خَطا

کِی عَجَب نَهی از پِیِ تَحْریم بود
یا به تَأویلی بُد و توهیم بود؟

در دِلَش تَأویلْ چون تَرجیح یافت
طَبْع در حیرتْ سویِ گندم شِتافت

باغْبان را خارْ چون در پایْ رَفت
دُزد فُرصَت یافت، کالا بُرد تَفْت

چون زِ حیرت رَستْ باز آمد به راه
دید بُرده دُزد رَخْت از کارگاه

رَبَّنا اِنّا ظَلَمْنا گفت و آه
یعنی آمد ظُلْمَت و گُم گشت راه

این قَضا ابری بُوَد خورشیدْپوش
شیر و اَژْدَرها شود زو هَمچو موش

من اگر دامی نبینم گاهِ حُکْم
من نه تنها جاهِلَم در راهِ حُکْم

ای خُنُک آن کو نِکوکاری گرفت
زور را بُگْذاشت، او زاری گرفت

گَر قَضا پوشَد سِیَه هَمچون شَبَت
هم قَضا دَستَت بگیرد عاقِبَت

گَر قَضا صد بار قَصْدِ جان کُند
هم قَضا جانَت دَهَد، دَرمان کُند

این قَضا صد بار اگر راهَت زَنَد
بَر فَرازِ چَرخْ خَرگاهَت زَنَد

از کَرَم دان این که می‌تَرسانَدَت
تا به مُلْکِ ایمِنی بِنْشانَدَت

این سُخَن پایان ندارد، گشت دیر
گوش کُن تو قِصّۀ خرگوش و شیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۸ - جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را
گوهر بعدی:بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.