۴۵۵ بار خوانده شده

بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بتش

یک زنی با طِفْل آوَرْد آن جُهود
پیشِ آن بُت، وآتَش اَنْدَر شُعله بود

طِفْل ازو بِسْتَد، در آتش دَرفَکَند
زن بِتَرسید و دل از ایمانْ بِکَند

خواست تا او سَجده آرَد پیشِ بُت
بانگ زد آن طِفْل اِنّی لَمْ اَمُت

اَنْدرآ ای مادر این جا من خوشَم
گرچه در صورتْ میانِ آتشَم

چَشمْ‌بَند است آتش از بَهرِ حِجاب
رَحْمت است این، سَر بَرآوَرْده زِ جیب

اَنْدَرآ مادر بِبین بُرهانِ حَق
تا بِبینی عّشْرَتِ خاصانِ حَق

اَنْدَرآ و آب بین، آتشْ ‌مِثال
از جهانی کآتش است آبَشْ مِثال

اَنْدَرآ اسرارِ ابراهیم بین
کو در آتش یافت سَرو و یاسَمین

مرگ می‌دیدم گَهِ زادن زِ تو
سَخت خَوْفَم بود اُفتادن زِ تو

چون بِزادَم، رَستَم از زندانِ تَنگ
در جهانِ خوش‌هوایِ خوب‌رَنگ

من جهان را چون رَحِمْ دیدم کُنون
چون دَرین آتش بِدیدَم این سُکون

اَنْدَرین آتش بِدیدَم عالَمی
ذَرّه ذَرّه اَنْدَرو عیسی‌دَمی

نَکْ جهانِ نیستْ ‌شکلِ هستْ ‌ذات
وان جهانِ هستْ شَکلِ بی‌ثَبات

اَنْدَرآ مادر به حَقِّ مادری
بین که این آذَر ندارد آذَری

اَنْدَرآ مادر که اِقْبال آمده‌ست
اَنْدَرآ مادر مَدهِ دولَت زِ دست

قُدرت آن سگ بِدیدی، اَنْدَر آ
تا بِبینی قُدرت و لُطْفِ خدا

من زِ رَحمَت می‌کَشانَم پایِ تو
کَزْ طَرَب خود نیستم پَروایِ تو

اَنْدَرآ و دیگران را هم بِخوان
کَنْدَر آتشْ شاه بِنْهاده‌ست خوان

اَنْدَر آیید ای مُسلمانان همه
غیرِ عَذْبِ دینْ عَذاب است آن همه

اَنْدَر آیید ای همه پَروانه‌وار
اَنْدَرین بَهره که دارد صد بهار

بانگ می‌زد در میانِ آن گروه
پُر هَمی‌شُد جانِ خَلْقان از شِکوه

خَلْقْ خود را بَعد ازان بی‌خویشتن
می‌فَکَندَند اَنْدَر آتش، مَرد و زن

بی‌مُوکَّل، بی‌کَشِش، از عشقِ دوست
زان که شیرین کردنِ هر تَلْخ ازوست

تا چُنان شُد کان عَوانانْ خَلْق را
مَنْع می‌کردند، کآتش دَرمَیا

آن یهودی شُد سِیَه‌رو و خَجِل
شُد پَشیمان، زین سَبَب بیمارْدل

کَنْدَر ایمانْ خَلْق عاشق‌تَر شُدَند
در فَنایِ جسمْ صادق‌تَر شُدند

مَکْرِ شَیْطان هم دَرو پیچید، شُکر
دیو هم خود را سِیَه‌رو دید، شُکر

آنچه می‌مالید در رویِ کَسان
جمع شُد در چهرۀ آن ناکَس آن

آن کِه می‌دَرّید جامه‌ی خَلْقْ چُست
شُد دَریده آنِ او، ایشان دُرُست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست
گوهر بعدی:بخش ۳۹ - کژ ماندن دهان آن مرد کی نام محمد را صلی‌الله علیه و سلم بتسخر خواند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.