۳۲۳ بار خوانده شده

بخش ۳۱ - ولی عهد ساختن وزیر هر یک امیر را جداجدا

وان گَهانی آن امیران را بِخوانْد
یک‌ به یک تنها، به هر یک حرف رانْد

گفت هر یک را به دینِ عیسَوی
نایِبِ حَقّ و خلیفه‌یْ من تویی

وان امیرانِ دِگَر اَتْباعِ تو
کرد عیسی جُمله را اَشْیاعِ تو

هر امیری کو کَشَد گردنْ بِگیر
یا بِکُش، یا خود هَمی‌ دارَش اَسیر

لیکْ تا من زنده‌ام، این وامگو
تا نَمیرم، این ریاست را مَجو

تا نَمیرم من، تو این پیدا مَکُن
دَعویِ شاهیّ و اِسْتیلا مَکُن

اینک این طومار و اَحْکامِ مسیح
یک به یک بَرخوان تو بر اُمَّت فَصیح

هر امیری را چُنین گفت او جُدا
نیست نایِبْ جُز تو در دینِ خدا

هر یکی را کرد او یک‌یک عَزیز
هرچه آن را گفت، این را گفت نیز

هر یکی را او یکی طومار داد
هر یکی ضِدِّ دِگَر بود، اَلْمُراد

مَتْنِ آن طومارها بُد مُختلف
چون حُروفْ آن جُمله تا یا از اَلِف

حُکْمِ این طومارْ ضِدِّ حُکْمِ آن
پیش ازین کردیم این ضِد را بیان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۰ - نومید کردن وزیر مریدان را از رفض خلوت
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.