۶۸۵ بار خوانده شده

بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل

ساخت طوماری به نامِ هر یکی
نَقْشِ هر طومارْ دیگر مَسْلَکی

حُکْم‌هایِ هر یکی نوعی دِگَر
این خِلافِ آن زِ پایانْ تا به سَر

در یکی راهِ ریاضَت را و جوع
رُکْنِ توبه کرده و شَرطِ رُجوع

در یکی گفته ریاضتْ سود نیست
اَنْدَرین رَهْ مَخْلَصی جُز جود نیست

در یکی گفته که جوع و جودِ تو
شِرک باشد از تو با مَعْبودِ تو

جُز تَوکُّل، جُز که تَسلیمِ تمام
در غَم و راحت، همه مَکْر است و دام

در یکی گفته که واجبْ خِدمَت است
وَرْنَه اندیشه‌یْ توکُّل تُهْمَت است

در یکی گفته که اَمر و نَهی‌هاست
بَهرِ کردن نیست، شَرحِ عَجْزِ ماست

تا که عَجْزِ خود بِبینیم اَنْدَر آن
قُدرتِ او را بِدانیم آن زمان

در یکی گفته که عَجْزِ خود مَبین
کُفرِ نِعْمَت کردن است آن عَجزْ هین

قُدرتِ خود بین که این قُدرت ازوست
قُدرتِ تو نِعْمَتِ او دان که هوست

در یکی گفته کَزین دو بَر گُذَر
بُت بُوَد هرچه بِگُنجَد در نَظَر

در یکی گفته مَکُش این شمع را
کین نَظَر چون شمع آمد جمع را

از نَظَر چون بُگْذریّ و از خیال
کُشته باشی نیمْ شبْ شَمعِ وِصال

در یکی گفته بِکُش، باکی مَدار
تا عِوَض بینی نَظَر را صد هزار

که زِ کُشتن شمعِ جان اَفْزون شود
لیلی‌اَت از صَبرِ تو مَجنون شود

تَرکِ دنیا هرکِه کرد از زُهدِ خویش
بیش آید پیشِ او دنیا و بیش

در یکی گفته که آن چِتْ داد حَق
بر تو شیرین کرد در ایجادْ حَق

بر تو آسان کرد و خوشْ آن را بگیر
خویشتن را دَر مَیَفکَن در زَحیر

در یکی گفته که بُگْذار آنِ خَود
کان قَبولِ طَبْعِ تو رَدّ است و بَد

راه‌هایِ مُختلف آسان شُده‌ست
هر یکی را مِلَّتی چون جان شُده‌ست

گَر مُیَسَّر کردنِ حَقْ رَه بُدی
هر جُهود و گَبْر ازو آگَهْ بُدی

در یکی گفته مُیَسَّر آن بُوَد
که حَیاتِ دل، غذایِ جان بُوَد

هرچه ذوقِ طَبْع باشد چون گُذشت
بر نَه آرَد، هَمچو شوره، رَیْع و کَشت

جُز پَشیمانی نباشد رَیْعِ او
جُز خَسارَت پیش نارَد بَیْعِ او

آن مُیَسَّر نَبْوَد اَنْدَر عاقِبَت
نامِ او باشد مُعَسَّر عاقِبَت

تو مُعَسَّر از مُیَسَّر باز دان
عاقِبَت بِنْگَر جَمالِ این و آن

در یکی گفته که اُستادی طَلَب
عاقِبَت‌بینی نیابی در حَسَب

عاقِبَت دیدند هرگون مِلَّتی
لاجَرَم گشتند اسیرِ زَلَّتی

عاقِبَت دیدن نباشد دستْ‌باف
وَرْنَه کِی بودی زِ دین‌ها اِخْتِلاف؟

در یکی گفته که اُستا هم تویی
زان که اُستا را شِناسا هم تویی

مَرد باش و سُخرهٔ مَردان مَشو
رو سَرِ خود گیر و سَرگردان مَشو

در یکی گفته که این جُمله یکی‌ست
هرکِه او دو بینَد اَحْوَل مَردکی‌ست

در یکی گفته که صد یک چون بُوَد؟
این کِه اندیشد؟ مگر مَجنون بُوَد

هر یکی قولی‌ست ضِدِّ هَمدِگَر
چون یکی باشد؟ یکی زَهر و شِکَر؟

تا زِ زَهر و از شِکَر دَر نَگْذری
کِی تو از گُلزارِ وَحدت بو بَری؟

این نَمَطْ وین نوعْ دَه طومار و دو
بَر نوشت آن دینِ عیسی را عَدو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱ - بیان دوازده سبط از نصاری
گوهر بعدی:بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.