۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۳

مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی
که اعتبار ندارد تنی ز جان خالی

همای عشق تورا هست آشیان دل من
مباد سایه آن مرغ از آشیان خالی

دران جهان نبود مایه هیچ جانی را
که زاشتیاق تو باشد درین جهان خالی

ز غیرتی که مرا بر سگان کوی تو هست
کنم همیشه زمینش ز استخوان خالی

بقای روی تو بادا که عالم افروزست
اگر شود زهه و مهر آسمان خالی

به هیچ دل زبانم حلاوتی نرسد
گر از حدیث تو باشد دمی زبان خالی

کدام فایده باشد همام را ز زبان
چو باشد از سخن یار مهربان خالی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.