۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۴

گفت از برای چیدن گل در چمن شدی
کاشفته بر بنفشه و برگ سمن شدی

آخر نسیم گل اثر بوی ما نداشت
تا فتنه بر شمایل هر نارون شدی

گل را چه نسبت است بدر وی نکوی من
یوسف ندیده ای که بی پیرهن شدی

ازمات شرم باد که پیمان شکن شدی
جان را به جا گذاشتی و سوی تن شدی

تا در چمن به بوی که بی خویشتن شدی
در حسن ما بگو که چرا طعنه زن شدی

تا باشدت بهانه که بر بوی من شدی
شرمت نبود تا به کدام انجمن شدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.