۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰

از آن شکل و شمایل چشم بد دور
که چشم عاشقان را میدهد نور

تو را از آرزوی صورت خویش
گهی آب است و گه آیینه منظور

شرابی در دو لب داری که چشمت
زبویش روز و شب مست است و مخمور

به دور چشم مست دل فریبت
نماند زاهد صد ساله مستور

به عقبی گر چنین باشند خوبان
نیاساید بهشتی از لب حور

ملامت چون کنم دیوانه ات را
که گر عاقل بماند نیست معذور

نمی بیند همامت بی رقیبان
عسل خالی نمی باشد ز زنبور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.