۳۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

چون قامت تو سروی در بوستان نروید
چون عارض تو یک گل در گلستان نروید

گر باد بوی زلفت گرد چمن بر آرد
یک برگ گل ز شاخی بی بوی جان نروید

تا وصف چشم مستت گویند پیش نرگس
از خاک تیره سوسن بی صد زبان نروید

گل گر دهان گشاید بی باد رویت او را
رخساره لعل نبود در در دهان نروید

بر هر زمین که افتد عکسی ز چهره تو
جز لاله بر نیاید جز ارغوان نروید

در خاک گر بمالم رخسار زرد خود را
زان خاک تا قیامت جز زعفران نروید

از اشکم گیه بروید از اقامت تو یک شب
بر جویبار چشمم سرو روان نروید

از جویبار وصلت بک گل نچیده ام من
گویی ندید چشمم با در جهان نروید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.