۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیده اند
آب حیوان در میان تیرگی نوشیده اند

رنگ حرص وشهوت از آیینه دل برده اند
تا در ان آیینه عکس روی دلبر دیده اند

جان خود در زلف کافر کیش جانان بسته اند
کافری بگزیده وز اسلام بر گردیده اند

در خرابات محبت جان گروگان کرده اند
تا ز معشوق سقیهم یک قدح بخریده اند

با وصال خوب روی خویش در پیوسته اند
از افرینش فارغ از کون و مکان ببریده اند

تا نبیند چشم ایشان روی هر نامحرمی
خویش را چون گنج در ویرانه ها پوشیده اند

با گدایی کرده نسبت خویشتن را چون کلیم
رفته در زیر گلیمی سلطنت ورزیده اند

رسته اند از عالم صورت پرستی روز و شب
چون همام اندر ره معنی به جان کوشیده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.