۲۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

فتنه از بالای تو بالا گرفت
شهر از ان رفتار خوش غوغا گرفت

صانع از روی تو شمعی بر فروخت
آتشی زان شمع در دل ها گرفت

زلف مشکین تو بر هم زد صبا
مغز ما از بوی آن سودا گرفت

چشم نابینا ز عکس روی تو
حکم چشم روشن بینا گرفت

چون سماع عشق او آغاز شد
گرمی آن بیشتر در ما گرفت

تا همام از عشق او شد باخبر
ترک شمع گنبد خضرا گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.