۳۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰

حسنی که هست روی تورا بی نهایت است
خوب است گل ولی نمک اینجا به غایت است

افسانه های خسرو و شیرین ز حد گذشت
ما و حدیث روی تو کانها حکایت است

من فارغم ز مصر که در دولت لبت
امروز کان قند و شکر این ولایت است

افکند سایه زلف تو بر عارض خوشت
ظلمت نگر که نور مهش در حمایت است

من کیستم که دست به زلفت کنم دراز
بویش صبا اگر به من آرد کفایت است

از بهر عاشقان تو در شرع کفر و دین
اوصاف روی و موی تو محکم روایت است

هشیار کی شود دل سرگشته همام
چون مستیش زنرگس مستت کفایت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.