۳۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

حسنت چو اشتیاق دلم بی نهایت است
وز عاشقان فراغت بارم به غایت است

با چشم مست و زلف پریشان نهاد او
همرنگ میشویم چه جای کنایت است

عارف ز حال گوید و عالم ز دیگران
ما و حدیث عشق تو کانها حکایت است

چشم تو راست کرد به دل تیر غمزه را
شادم که التفات دلیل عنایت است

دل از میان ظلمت مویت نگاه کرد
روی تو دید گفت امید هدایت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.