۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۹

ندانم کی به دام من در افتی
چه خوش صیدی چه خوش باشد گر افتی

اگر صد بارم افتی چون لطیفه
در آن فکرم که بار دیگر افتی

البش بگذار ای گفتار ور نیست
به گوش این و آن چون گوهر افتی

چه خوش افتد مرا ای سر ترا هم
ز تیغ او چو بر خاک در افتی

ره مردم تو گل می سازی ای اشک
چرا در ره ز مردم برتر افتی

ز تشویش تو ای برقع ملولیم
خدایا زودتر وقتی برافتی

کمال از ریشه دل لختی دهی شرح
شب وصلی که پیش دلبر انتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.