۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴۷

گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی
در کوی تو این خس هم از این باب گذشتی

خار مژه گر دور شدی از گذر اشک
بر دیدة غمدیده شی خواب گذشتی

گر پیرو این اشک شدی صوفی و این آه
بر روی هوا رفتی و از آب گذشتی

ابروی تو گر دیده شدی گوشه نشین راج
از غصه و غم پشت ز محراب گذشتی

ان نیز گذشتی چو مگس ز آن لب شیرین
گر زآنکه مگس از شکر ناب گذشتی

جز لاله که نمی رست کمال از ولیانکوه
گر سیل سرشک تو ز سرخاب گذشتی

یک نامه رسیدی بنو از جانب تبریز
گر یاد تو بر خاطر احباب گذشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.