۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳۱

زمن که مهر تو دارم به سینه روی چه تایی
الا تعرض عینی وانت تعلم مانی

بیا معاینه بنگر که چونم از غم عشقت
ذات بک چسمی بشیب یوم شیابی

تن ضعیف نزارم اگر چنانکه ببینی
تراک مثل خلال مدنی حلال نیابی

اذوب من حسراتی و ما أرید حیونی
گرم به تیغ زنی به از آنکه روی بتابی

لقد نت تنبلی و ما فعل خطائی
نکرده هیچ گناهی به کشتنم چه شتابی

کمال خسته مسکین ز غم بمرد و دریغا
محبتی و بی قبلی عقابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.