۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۷

دل من به داغ جفا سوختی
مرا مانده دل را چرا سوختی

کرا سوخت عشقت که آنم نسوخت
مرا سوختی هر کرا سوختی

بسی سوخت در وعده سوختن
مرا انتظار تو تا سوختی

فتادی چو آتش به مأوای دل
در آن خانه آیا چها سوختی

دل و جان بهم در تو پیوسته اند
چرا هر یکی را جدا سوختی

کمال از دل رفت بونی نیافت
خدا داند او را کجا سوختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.