۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۶

چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی
به ناز و شیوه نسوزی مرا و نگداری

خس توایم همه کار خس چه باشد سوز
نو آتشی و توانی که کار ما سازی ت

بدست نیغ تو کار جراحت دل ریش
مام نا شده خواهم که از سر آغازی

به زیر پا شکند هرچه افتد این عجیبست
که بشکنه دلم از زیر پا نیندازی

نبرد دست به زلفت صبا به بازی نیز
حریف زیر برست و نمی خورد بازی

اگر چه سرور بستان صنوبر آمد و سرو
ترا رسد بسر سروران سرافرازی

کمال باز گزیدی هوای قامت بار
بدت میاد که مرغ بلند پروازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.