۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۹

با تو ه را نمی رسد دعوی
شاهدند آن دو رخ برینه معنی

گر بدیدی ز دور سرو تو حور
ننشستی به سایه طوبی

مانده برمیم آن دهان حیران
چشم نظارگی چو دیده هی

ب گفتمش در جواب کشتن ما
نی نوشتی به غمزه گفت که نی

ایرا نیست عاشق کشی روا چه کنم
چشم معشوق میدهد فتوی

خون مجنون سوخته است آن زلف
که در آمد بگردن لیلی

آه از آن دانه های خال کمال
که زد آتش بخرمن نقوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.