۲۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۱

ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یکی
چون نداری روی درمان دردمندی تابکی

بر دل پرخون من بگریست امشب چشم جام
شمع مجلس را بگو کاین هرزه خندی تابکی

از هواداران ما و تو چو مستغنی است یار
ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تابکی

پیش قد بارهای سرو سهی شرمی بدار
در چمن با پای چوبین سر بلندی تابکی

با تو خود را کرد مانندی گل از باد هوا
گفت در رویش صبا کاین خود پسندی تابکی

غمزه جادویت از ما چند پوشاند نظر
عالمی کردی مسخر چشم بندی تابکی

گونیم هردم که بیرون شو کمال از شهر ما
این سمرقندی گریهای خجندی تابکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.