۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۶

باز خود را چو گل تازه بر آراسته ای
باغ رخسار بگلهای نر آراسته ای

خلق بر یکدگر افتاده ز نظاره تو
که دو رخ خوبتر از یکدگر آراسته ای

ابروی شوخ که با ماه نوش سر بسر است
بسر زلف سیه سر بسر آراسته ای

شوخی و فتنه گر و سنگدل و عهد شکن
چشم بد دور بچندین هنر آراسته ای

با وجود لب تو نیست بسائی محتاج
مجلس ما که بنقل و شکر آراسته ای

هست مهمان نور آن به مگر ای دل که ز اشک
خانه دیده بلعل و گهر آراستهای

روی آراسته بنمای خصوصة به کمال
که تو خاص از پی اهل نظر آراسته ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.