۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۸

گفتا کئی تو من بنده تو
بیجرم از چشم افکنده تو

گاهی ازین در گاهی از آن در
باری زهر در جوینده تو

در جست و جویت ز آنم که باشد
جوینده تو با بنده تو

گر پای امکان پیش است ما را
باشد درین ره پوینده تو

گوی آن دهانرا باشد که ما را
سازد به بوسی شرمنده تو

دل کز بر من گم شد تو داری
دانستم ای جان از خنده تو

گفتی کمالت بهر چه گویند
آن رو که باشم من بنده تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.