۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۶

گر تیر کشی از طرف غمزة جادو
صد آه کشد از جگر سوخته آهو

خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم
از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو

صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی
مه رفت به میزان که فرو شد به ترازو

زان چشم دل گمشده پرسیدم و زآن خال
خاک تو نشان داد به لب چشم به ابرو

گفتم به درختان که قد بار کدام است
هر لحظه در آینده در زلف تو به زانو

بشگفت کمال از تو بهر جا گل معنی
مرغی ز سر سرو بزد بانگ که کو کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.