۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۸

مریض عشقم و درد تو دارم
ز دردت تا ابد سر برندارم

خطا گفتم چه درد استغفرالله
من این خود عین درمان می شمارم

غمت گوید برآر از سینه آهی
به جان اینک مرادش می برآرم

رقیب ار بی گناهم از درت راند
نه اینم من کزار آن در گذارم

به جرم آنکه روزی گفتمش ماه
هنوز از روی خویش شرمسارم

بدو گفتم کمال از غم خرابست
به گفتا گر بمیرد غم ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.