۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۹

شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم
به ناله همدم و با درد همنشین باشم

مرا که مهر دلفروز در دلست چو صبح
به صادقیست که بی آ. آنشین باشم

گرم مجال بود در حریم حضرت دوست
چرا مقید فردوس و حورعین باشم

ترا که خرمن مشک است گرد ماه چه باک
اگرچه من ز گدایان خوشه چین باشم

کمال عاشق و رندست حالیا ز ازل
زهی سعادت اگر تا ابد چنین باشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.