۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۴

به درد تو جز ناله همدم ندارم
کسی را درین پرده محرم ندارم

جفای جهان میکشد عاقل و من
غمت دارم و از جهان غم ندارم

به مهر رخت عالمی دارم امروز
که یک ذره پروای عالم ندارم

در دست دور از دهانت
من این نکته چندان مسلم ندارم

غم و محنت و درد چندانکه خواهی
سلیمان وقتم که خانم ندارم

از آن دم که غایب ز چشم کمالی
من از دولت عشق تو کم ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.