۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۳

هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق
چو تشنه که به آب روان بود مشتاق

شنیده ام که سگم خوانده عفاک الله
من قیر بدین هم ندارم استحقاق

هزار بار به گرد جهان مه و خورشید
بر آمدند و نظیرت ندید در آفاق

اساس عقل بر افتاد تا به ابرو و چشم
بنای حسن نهادی و بر کشیدی طاق

حدیث زلف درازت به گوش جان چو رسید
به هم برآمد از آن حلقه حلقه عشاق

صحیفهای ملون حواشی گل را
فروغ روی نو آتش فکند در اوراق

شوند اهل سپاهان غلام طبع کمال
گر این دو بیت سرایند مطربان عراق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.